کد مطلب:50453 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:238

رسالت اجتماعی در تربیت آدمی











رفع موانع اجتماعی و ایجاد مقتضیات اجتماعی در تربیت آدمی از مهمترین وجوه شكل گیری ساختار تربیت است. فرهنگ منحط اجتماعی مانعی جدی در شكوفایی استعدادهای آدمی است و پیام آوران الهی در نخستین گامهای تربیتی خود تلاش می كردند كه فرهنگ جاهلی و مناسبات و روابط اجتماعی برخاسته از آن را دگرگون سازند تا زمینه ی رشد و تعالی مردمان را فراهم نمایند. امیرمومنان علی (ع) گوشه ای از این احوال را چنین ترسیم كرده است:

«فالاحوال مضطریه و الایدی مختلفه و الكثره متفرقه، فی بلاء ازل و اطباق جهل! من بنات مووده و اصنام معبوده و ارحام مقطوعه و غارات مشنونه.»[1] .

حالتها ناپایدار، دستها به خلاف هم در كار، جمعیت پراكنده، در بلای سخت و سرگردانی نادانی دست و پا زننده، از: زنده به گور كردن دختران و پرستیدن بتان و بریدن پیوند خویشان و یكدیگر را غارت كنان.

[صفحه 69]

البته علی رغم تغییر صورت بت پروری و بت پرستی و غارتگری و خشونتگرایی و پراكندگی و ناپایداری و درگیری و تباهگری و بیدادگری اجتماعی، پیوسته این مناسبات موانعی سخت بر سر راه تعالی آدمیان بوده و هست و بدون تلاش جدی و مستمر در رفع این موانع نمی توان بستری مناسب برای رشد آدمیان فراهم نمود. امام علی (ع) درباره ی رسالت تربیتی پیامبر اكرم (ص) و موانع اجتماعی آن دوران چنین فرموده است:

«ان الله بعث محمدا- صلی الله علیه و آله و سلم- نذیرا للعالمین و امینا علی التنزیل و انتم معشر العرب علی شر دین و فی شر دار، منیخون بین حجازه خشن و حیات صم، تشربون الكدر و تاكلون الجشب و تسفكون دماءكم و تقطعون ارحامكم. الاصنام فیكم منصوبه و الاثام بكم معصوبه.»[2] .

همانا خدا محمد (ص) را برانگیخت، تا مردمان را بیم دهد و فرمان خدا را چنانكه باید رساند. آن هنگام شما ای مردم عرب! بدترین آیین را برگزیده بودید و در بدترین سرای خزیده بودید. منزلگاهتان سنگستانهای ناهموار، همنشینتان گرزه مارهای زهردار. آبتان تیره و ناگوار، خوراكتان گلو آزار. خون یكدیگر را ریزان، از خویشاوندان بریده و گریزان. بتهایتان همه جا برپا، پای تا سر آلوده به خطا.

همچنین درباره ی آن رسالت بزرگ و اوضاع و احوال اجتماعی مردمان یعنی موانع تربیت متعالی ایشان فرموده است:

«و اشهد ان محمد عبده و رسوله، ارسله بالدین المشهور و العلم الماثور و الكتاب المسطور و النور الساطع و الضیاء اللامع والامر الصادع، ازاحه للشبهات و احتجاجا بالبینات و تحذیرا بالایات و تخویفا بالمثلات و الناس فی فتن انجذم فیها حبل الدین و تزعزعت سواری الیقین و اختلف النجر و تشتت الامر و ضاق المخرج و عمی المصدر، فالهدی خامل و العمی شامل. عصی الرحمن و نصر الشیطان و خذل الایمان، فانهارت دعائمه و تنكرت

[صفحه 70]

معالمه و درست سبله و عفت شركه. اطاعوا الشیطان فسلكوا مسالكه و وردوا مناهله، بهم سارت اعلامه و قام لواوه، فی فتن داستهم باخفافها و وطئتهم باظلافها و قامت علی سنابكها، فهم فیها تائهون حائرون جاهلون مفتونون، فی خیر دار و شر جیران. نومهم سهود و كحلهم دموع، بارض عالمها ملجم و جاهلها مكرم.»[3] .

و شهادت می دهم كه محمد (ص) بنده و فرستاده ی اوست، كه او را با دین روشن و مشهور و پرچم هدایت واضح و رسا و كتاب نوشته شده و نور فروزان و فروغ درخشان و فرمان آشكار و نافذ فرستاد، تا شبهات را ریشه كن كند و با براهین روشن و روشنگر احتجاج نماید و به وسیله ی آیات بیم دهد و با كیفرهای تاریخی بترساند. برانگیخته شدن این پیغمبر گرامی در حالی بود كه مردم در تاریكیهای فتنه به سر می بردند. در آن هنگام رشته ی رابطه ی دین گسیخته و ستونهای كشتی یقین متزلزل گشته بود، اصول زندگی و تربیت مختلف شده، امر حیاتی دچار اختلاف كلمه و پراكندگی گردیده و امر (زندگی انسانی) به تشتت گراییده، راه بیرون رفتن (از چنین زندگانی وحشتناك) بس محدود و تنگ گشته ، طریقه ی بازگشت از آن كور و ناپیدا شده بود. در نتیجه آثار هدایت در گمنامی و بی نشانی و كوری همه جایی و همگانی بود. خدای رحمان معصیت شده، شیطان یاری گردیده، ایمان بی یاور و خوار و اركانش فروریخته بود و نشانه هایش ناشناس و راهنشانهایش زشت و بدمنظر جلوه گر شده، راههای آن از میان رفته، جاده های كوبیده اش محو گردیده بود. شیطان را اطاعت كردند، پس راههای پر پیچ و خمش را پیمودند و به محلهای آبخور آن وارد شدند، به دست چنین مردمی بیرقهای شیطان پیاپی به راه افتاد و پرچمش برافراشته شد. مردم در فتنه ای می زیستند بس سنگین و طاقت فرسا كه با قدمهای گران مردم را خرد و فرسوده و در زیر لگد پایمالشان كرده بود. و آن فتنه (چون اسب چموش افسار گسیخته) بر سر سم ایستاده بود. پس مردم در چنین زندگانی وحشتناك شومی همگی سرگشته، حیرت زده، نادان، بی سامان و دچار آشوب و فتنه می زیستند، در بهترین سرا و در میان بدترین همسایگان به

[صفحه 71]

سر می بردند. خواب راحتشان بیخوابی و سرمه ی چشمشان سرشك دیده بود. در سرزمینی كه دانشمندش را لگام زده دهان بر بسته بودند و نادان و بی خردانش بر كسی كرامت نشسته بودند.[4] .

در چنین مناسباتی تربیت اجتماعی معنا نمی یابد. پیام آوران الهی و مصلحان اجتماعی در نخستین گامهای اصلاحگرانه ی خود به گشودن غل و زنجیرهای اجتماعی پرداخته اند، زیرا تا زمینه ی آزادی اجتماعی از بت پرستی و گناه زدگی فراهم نشود، هیچ اصلاح اجتماعی صورت نمی پذیرد. پیامبر اكرم (ص) این گونه به اصلاح و تربیت پرداخته:

«اللهم... اجعل شرائف صلواتك و نوامی بركاتك، علی محمد عبدك و رسولك الخاتم لما سبق و الفاتح لما انغلق و المعلن الحق بالحق و الدافع جیشات الاباطیل و الدامغ صولات الاضالیل... حتی اوری قبس القابس و اضاء الطریق للخابط و هدیت به القلوب بعد حوضات الفتن و الاثام.»[5] .

بار خدایا! بهترین درودها و پربارترین بركتها را خاص بنده و پیامبر خود گردان، كه خاتم پیامبران پیشین است و گشاینده ی درهای بسته ی (رحمت بر مردم زمین). آشكار كننده ی حق با برهان، فرونشاننده ی طغیان و درهم كوبنده ی شوكت گمراهان... چندان كه چراغ جویندگان حق را فروغ بخشید و راه گمشدگان در ظلمت را روشن گردانید و دلها به او هدایت یافتند، پس از آنكه در موجهای فتنه فرورفته بودند و به گناهان گرفتار آمده بودند.

بدون فراهم شدن تحولات اجتماعی به سوی تعالی، انتظار تحولات تربیتی متعالی، انتظاری دور از واقع است و رسالت اجتماعی در تربیت آدمی در همین سمت و سو است. امیرمومنان علی (ع) درباره رسالت اجتماعی پیامبر اكرم (ص) چنین فرموده است:

«اضاءت به البلاد بعد الضلاله المظلمه و الجهاله الغالبه و الجفوه الجافیه و الناس یستحلون الحریم و یستذلون الحكیم، یحیون علی فتره و یموتون علی كفره. »[6] .

[صفحه 72]

شهرها به نور هدایت او روشن گشت، از آن پس كه در گمراهی تیره بود و نادانی بر همه جا چیره و درشتخویی و ستمكاری را همگان پذیره. مردم حرام را حلال می شمردند و خردمند را خوار می گرفتند. می زیستند، بی داشتن پیامبران، می مردند، خداناشناس و بی ایمان.

حركت تربیتی مصلحان الهی، حركتی اجتماعی بوده است و آنان با اصلاح فرهنگ اجتماعی بستر اصلاحات دیگر را فراهم می كردند.


صفحه 69، 70، 71، 72.








    1. : همان، خطبه ی 192.
    2. :همان، خطبه ی 26.
    3. همان، خطبه ی 2.
    4. سید محمد مهدی جعفری، پرتوی از نهج البلاغه، پژوهش و برگردان و ویراستاری با استفاده از ترجمه ی سید محمود طالقانی، چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1372 ش. ج 1، صص 121 -119.
    5. نهج البلاغه، خطبه ی 72.
    6. همان، خطبه ی 151.